آترین آترین ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

آترین فرشته کوچک من

اولین ویزیت پزشک

سلام نی نی من سلام نی نی من دیروز رفتم پیش دکترت. کلی منتظر موندم تا نوبتم شد. کلی مامان نی نی دیدم اونجا. همه نی نی هاشون از تو نفسم بزرگتر بود. تو از همه ی او نا کوشولو تر بودی جیگرم. وقتی رفتم تو مطب دکتر بهم تبریک گفت و پرسید چند وقت طول کشید تا نی نی ات اومد تو شکمت گفتم همون دفعه اول نی نیم اومد مهمونی مامان و باباش. دکترت برام سونو نوشت و چند تا آزمایش و گفت دو هفته دیگه باز برم پیشش. تازه کلی هم سوال از دکترت پرسیدم گفتم می تونم برم شنا یا به ورزشام ادامه بدم گفت اگه نی نی ات اعتراضی نداره اشکالی هم نداره. قربونت برم که مامانتو اذیت نمی کنی. راستی عصر هم می ریم کنسرت محسن یگانه با باباتو داییتو...
4 آبان 1391

تشکیل پرونده برای نی نی

سلام شکلات شیرینم.......   سلام شکلات شیرینم امروز رفتم درمونگاه تا تشکیل پرونده بدم.... الان دیگه همه شهر می دونن که نفس مامان تو راهه. خانم ماما گفت که تو ۵ هفته و ۳ روزته . البته تا سونو نرم دقیق معلوم نمی شه عسلم. عصر هم نوبت دکتر دارم مامان .دکترتم خانم دکتر طبسی هستش. یه دکتر معروف توی اینجا. من که تو رو دست هر کسی نمی دم مامانم. نفس من به نفس تو بنده قشنگم. راستی در مورد اسمتم به یه نتایجی رسیدم. اگه دخملی باشی شاید اسمتو بذارم آترین اگه گل پسر باشی شاید اسمتو بذارم رادوین. فقط دلم می خواد اسمی بذارم که هر وقت بزرگ شدی مامان، اسمتو دوست داشته باشی. دنیا دنیا دوست دارم ...
3 آبان 1391

یه نشونه

سلام بستنی میوه ای من     شطوری مامانم؟ قربونت برم که مامانتو اذیت نمی کنی. البته مامان یه مقداری چاق شده که اینم تقصیر خودشه. البته تغیرات دیگه ای هم هست مثلا مامان منشی گرفته تا اگه چند وقته دیگه نتونست بیاد سر کار منشیش کاراشو انجام بده. مامان باز رفت خرید و نتونست جلوی خودشو بگیره که برای دلبندش خرید نکنه. البته من نمی دونم هنوز تو چی هستی نفسم. برام فرقی هم نمی کنه فقط آرزو دارم که سالم باشی مامان. و آینده ی خوب و پر سعادتی در انتظارت باشه. اگه دختر باشی دوستای خوبی برای هم می شیم خیلی جاها رو باهم می ریم و خیلی از حرفامونو بهم می زنیم و اگه پسر باشی همیشه هوای مامانتو داری قول می دم که یه دوست خوب برات باشم...
2 آبان 1391

نفس مامان

سلام سلام نفسم   سلام سلام نفسم       بهت می گم نفسم چون نفسم به نفست بنده. تازگی هام نفس کم میارم و همش مجبورم نفسای عمیق بکشم. اینا همش واسه توا جینگیل من.   دیشب آزمایش خونم تو رو تایید کرد و دیگه دلم قرص قرصه(از اولشم بود اما دیگه دلهره هام تموم شد).   تازه چند تا لباس کوچولو برات خریدم. چند تا توپ کوچولوی نرم که باهاش بازی کنی. آخه من نمی دونم تو دخملی یا گل پسری ؟؟؟ برا همین فعلا لباسای و اسباب بازی های بی طرف برات می خرم. عکساشونم بعدا برات می ذارم.   جمعه خونه پدر بزرگم دخترا گفتن که شما دوتایید و داشتیم اسم انتخاب می کردیم. من گفتم اگه دخملی باشی که ...
30 مهر 1391

اولین خاطره

سلام قشنگم.     حالت چطوره؟؟؟ حال مامانو که حسابی تغییر دادی. از وقتی که بی بی چک بر خلاف دفعه های قبل هیچی رو نشون نداد و من به بودن تو شک کردم، همه چی عوض شد. وای باید می دیدی چه اتفاقایی که نیفتاد. اول گریه کردم بعد کلی خندیدم.تازه مهمونی دعوت داشتمو کلی آرایش کرده بودم و با این گریه های شوقم، آرایشم کلی خراب شد(فدای سرت). با این که چک بی بی نتیجه رو مشکوک یا مردود نشون داد اما من به بودن تو یقین پیدا کردم دلبندم. همون شب وقتی از مهمونی اومدم به مامان جونت گفتم و اونم اگه بدونی چه ذوقی داشت ولی قرار شد به هیشکی نگیم تا.... تا اینکه چند روز بعد بی بی چک با یه مارک معتبر گرفتم. اول فقط یه خط نشون دادو من فکر کردم ت...
26 مهر 1391

اولین حرفها

سلام و هزار سلام به تو دلبندم.....     سلام و هزار سلام به تو دلبندم چند روز پیش من و پدرت از وجود تو، فرشته کوچکم، باخبر شدیم. یعنی دقیقا چهارشنبه۱۹/۷/۹۱ . وای چقدر هیجان زده شدیم. البته شنبه ۲۲/۷ از بودنت مطمئن شدم و کاش مادربزگتو می دیدی که داشت پرواز می کرد وقتی شنید تو، تو راهی. راستشو بخوای هنوز به بودنت عادت نکردم، بعضی وقتا باورم نمی شه که تو با منی، تو این چند روز کلی اسم برات انتخاب کردم،آترین، کوروش، رایان و..... اصلا تمام روزهای آینده مو با تو دارم می بینم، دیگه تصویری توی ذهنم نیست که تو توش نباشی. کاش بدونی که چقدر دوست دارم. ...
25 مهر 1391