آترین آترین ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

آترین فرشته کوچک من

اولین خاطره

1391/7/26 10:32
نویسنده : مامان سما
1,143 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قشنگم.

 niniweblog.com

 

حالت چطوره؟؟؟ حال مامانو که حسابی تغییر دادی. از وقتی که بی بی چک بر خلاف دفعه های قبل هیچی رو نشون نداد و من به بودن تو شک کردم، همه چی عوض شد.

وای باید می دیدی چه اتفاقایی که نیفتاد. اول گریه کردم بعد کلی خندیدم.تازه مهمونی دعوت داشتمو کلی آرایش کرده بودم و با این گریه های شوقم، آرایشم کلی خراب شد(فدای سرت). با این که چک بی بی نتیجه رو مشکوک یا مردود نشون داد اما من به بودن تو یقین پیدا کردم دلبندم. همون شب وقتی از مهمونی اومدم به مامان جونت گفتم و اونم اگه بدونی چه ذوقی داشت ولی قرار شد به هیشکی نگیم تا.... تا اینکه چند روز بعد بی بی چک با یه مارک معتبر گرفتم. اول فقط یه خط نشون دادو من فکر کردم تو نیستی. مامان جونت داشت با خالت صحبت می کرد که با حرف من گوشی رو گذاشت. دوتایمون ناراحت یه گوشه ای نشستیم. اما یه دفعه اون خط دوم یه رنگ کمرنگی از خودش نشون دادو کم کمک شروع به پررنگ شدن کرد. وای دیگه داشتم دیونه می شدم. من اشتباه نکرده بودم تو بودی، تو هستی، تو وجود من و من تا بی نهایت عاشق تو شدم.

یه چیزی بهت بگم نخندیا. من هنوز دقیقا نمی دونم چند وقتته؟!! آخه هنوز نه آز رفتم نه سونو. کار مامانت یه جوریه که حتما صبحا باید سرکارش باشه برا همین با همه هیجانش هنوز...... اما عکساتو پیدا کردم مامانم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)