آترین و اولین محرم
سلام زیباترین هدیه خدا
سلام عزیز دل من.
با کلی تاخیر اومدم عکسای اولین محرمتو بذارم.
اولین جمعه ماه محرم همایش شیرخوارگانه. یادم میاد پارسال سرتا پای وجودم پر از عشق با تو بودن بود. امسال که تو رو داشتم شکرانه وجود تو حضور توی جلسه ی بود که قرارش همدردی با زنی بود که کودکش 6 ماهشو به جرم بی جرمی به شهادت می رسونند.
باورت می شه تا قبل از اون روز من هیچ وقت درک نکردم که توی واقعه کربلا چی به سر امام حسین اومده، من هیچ وقت تا قبل از این نفهمیده بودم رباب چی کشده بوده!!!
فقط باید یه مادر باشی تا درد یه مادر دیگه رو بفمی اینم همچین درد بزرگی رو.
آترین خلاصه اون روز با مامان جون رفتیم دنبال نه نه و مریم و رفتیم حسینیه که مرکز همایش بود. کلی نی نی ناز مثل شما اونجا بودن. کلی نی نی که ایشااله خداوند همشونو به مامان باباهاشون ببخشه، به حق شیرخواره امام حسین.
اما باقی روزای محرمو ......
از اونجا که شما در طور روز نمی خوابی، شبها تشنه و شیدای خوابی و بی حوصله، فقط اگه من برم خون آروم می شی و هی بانو خانم امسال محرم ما نه حسینه رفتیم نه هئیت و نه......
آترین اولای مراسم خیلی آروم بود.
کم کم که شلوغ شد آترین خانمم دیگه دیگه.....