عقیقه برای آترین
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
شاداب دخترم اترین سلام
منو و بابات با مشورت باباجون و مامان جون بالاخره تصمیم گرفتیم که تو ماه رمضان برات گوسفند عقیقه کنیم و اونو با فامیل و نیازمندان سهیم بشیم.
19 رمضان صبح بلند شدیم و رفتیم تا گوسفند رو برات قربونی کنیم. من دعاشو خوندم و بعد از اون گوسفند قربونی کردند و بعد از اون بردیم خونه آقا بزرگ تا برای افطاری اونو بپزن. باباجون زحمت غذاتو کشید که همه هم تعریف کردن و گفتن خوشمزه است. دستش درد نکنه.
نزدیکای افطار منو بابات و مامان جون ظرفا رو تو ماشین گذاشتیم و بردیم تا بین مردم تقسیم کنیم.
خداوندا ما به دستور تو برای فرزندمون قربانی دادیم و تو این قربانی رو از ما بپذیر و فرزندمونو به ما ببخش که تو مهربانترین مهربانانی.
آترین لحظه به لحظه زندگیم برای تو آرزوی سعادت و سلامت دارم.
بلوز و شلوارکتم یکی از سوغاتی مامان جون از شمال برای شماست
اینم آخرای دیگ عقیقه
اینم مهمونای کوچولوی مراسم عقیقمون
همیشه سالم و شاداب باشی و عاقبت به خیر نازنین دخترم